مراسم شکرگزاری بر طبق همان لیستی که پیش ازاین گذاشته شده بود انجام شد. سه نوع برنامه موسیقی مختلف که همه تم سنتی داشت اجراشد. پیانو و آواز/گیتار و آواز/پیانو و ترومپت (من از همه با دوربینی که مال خودم نبود فیلم و عکس گرفتم و اگر خوب شده باشه اینحا اضافه می شه)
روی میز یک گلدون میبینید که شامل انواع غلاتی که در ساسکاتون کشت میشه هستش. در حقیقت ریشه مراسم شکرگزاری به همین برداشت محصول برمیگرده . اما به هرحال الان حالت کلی پیدا کرده و برای تمام نعمتها و فرصت هایی که در زندگی به ما داده شده از خداوند سپاسگزاری میشه. جالب بود که در بخشی از برنامه Farmer کانادایی درمورد کاشت و برداشت و مزرعه داری در کانادا صحبت میکرد (تصاویر به زودی) ایشون گفت خیلی سالها به خاطر حمله ملخها هیچ محصولی نداریم اما باز هم خدا رو شاکریم. در ضمن یکی از شغلهای خوب برای خانومها در ساسسکاتون رانندگی کمباین هستش.
(نکته:گلدون وسط میز بود و شمارهای که بر طبق اون سز میز غذا میرفتیم زیر گلدون جاسازی شده بود)
پذیرایی خیلی خوب و از نوع غذای کانادایی بود. اصل غذا هم شامل بوقلمون بود ولی ما از همه انتخابهایی که داشتیم به حد اشباع خوردیم.
برای هر تعدادی از کشورها تعدادی انجیل به زیان اصلی روی میز قرار داداه شده بود. جالب بود که سه مجلد فارسی درسه چاپ متفاوت هم وجودداشت که ما یادگاری برداشتیم. اما مثلا به زبان آلمانی وجود نداشت و این دوست ما نتونست چیزی پیدا کنه.
در مجموع مراسم جالبی بود و بعد از ظهر دوشنبه ما رو به خوبی پرکرد. جای دوستانی که نیومدن خالی.
به قلم: سیمین
پس با این حساب روندن کمباین به تو میرسه!
من هستم. پس طراحی ماشین آلات و آسیاب هم با تو.
به مه هم بد نگذشت!
هم شکرگزاری کانادایی رفتیم هم ایرانی :)
کجا چی من بی خبر موندم!