سلام، همون جوری که ممکنه بدونید مسئولیت خطیر گروه فیلم انجمن به عهده من هست. به همین دلیل برای اینکه این لقب حلالمون باشه از این به بعد سعی می کنم هر از گاهی یک فیلم را توی وبلاگ معرفی کنم. بیشتر سعی میکنم فیلمهای غیر هالیوودی یا مستقل رو معرفی کنم که افراد کمتری فرصت دیدنشون رو داشتند. اولین فیلمی که قصد معرفیش رو دارم یک فیلم آلمانی و محصول سال ٢٠٠٦ هست به نام "زندگی دیگران (The lives of others)
این فیلم جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان رو در سال ٢٠٠٧ به خودش اختصاص داده به همراه بفتا و٥٦ جایزه دیگه. داستان فیلم در سال ١٩٨٤ ودر برلین اتفاق میفته، در زمان حکومت جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی. بازرس وازلر، یکی از اعضای پلیس اطلاعاتی آلمان شرقی (اشتاتزی) ماًمور جاسوسی از یک نویسنده و معشوقه اش میشه ولی رفته رفته با شنیدن مکالماتشون خودش رو غرق در زندگی اونها میبینه .....(بقیشو میتونید تو فیلم ببینید!) .
همینکه یه فیلم به حکومت کمونیستیه مرموزی مثل آلمان شرقی بپردازه داستان رو جذاب می کنه. البته قبلا هم فیلم هایی مثل "خداحافظ لنین" به آخرین سالهای این حکومت پرداختند ولی میشه زندگی دیگران رو اولین فیلم جدیی دونست که روی خشن یک حکومت کمونیستی رو نشون میده (که البته برای ما که ایران رو دیدیم خیلی هم تصورش سخت نیست). وایزلر، تنها معرف یک شخص نیست، معرف سیستمیست که تنها آنچه که به او محول شده انجام میده بدون اینکه راجع به اون فکر کنه، سیستمی که حتی از درک ساده ترین احساسات عاجزه. از سوی دیگه نویسده و معشوقه اش (که بازیگر تئاتره) سمبل مخالفانی هستند که به دست حکومت نابود میشند. اگه فکر کردید این هم مثل فیلمهای خیر و شری هالیووده که خوبا دخل بدارو میارند اشتباه کردید، اتفاقا یک نکته خیلی قشنگ توی این فیلم، وجود نداشتن آدمهای سیاه وسفیده. هیچ خوب مطلق یا بد مطلقی وجود نداره فقط بعضی ها تیره تر یا روشن ترند. فیلم اونقدر احساسات بیننده رو در دست میگیره که پلیدترین آدمها هم قابل ترحم میشند.
سینمای آلمان همچنان در حال پیشرفته، سال ٢٠٠٥ هم یک فیلم آلمانیه دیگه که اتفاقا اون هم تاریخ معاصر آلمان رو به تصویر می کشید (سقوط) برنده اسکار شده بود. شاید این فیلم بتونه شروعی باشه برای شکستن دیوارهای اتاق کوچکی به اسم هالیوود.
به قلم: افشین
اگرمطلبی برای وبلاگ دارید و دوست دارید با اسم خودتون اینجا چاپ بشه می تونید به من ایمیل کنید. اگرهم آگهی یا موارد ضروری دیگه باشه فعلا اینجا چاپ میشه تا بعد جای دیگه ای در وب سایت براش درنظرگرفته بشه.
ایمیل من simin.b@usask.ca هستش.
به قلم سیمین
با تشکر از آقا شهرام که نوشتن تو وبلاگ را برامون یادآوری کردن. ایشون لینکی از اجرای مشترک گروه آریان و کریس دیبرگ برامون فرستادن و عنوانش را هم گفتگوی تمدنها گذاشته بودند.
امید عزیز زحمت کشیدند و جدول اوقات شرعی را به وقت ساسکاتون برامون فرستادند. البته اطلاعات کلی در مورد اوقات شرعی را میتوانید از این سایت بدست بیاورید.
دیشب پیش بچههای المپیادی بودیم و چند تا عکس دستهجمعی هم باهاشون گرفتیم که من یکیاش رو اینجا گذاشتم. با امید موفقیت برای هر چهار دوستمون.
همانطور که ممکن است اطلاع داشته باشید هجدهمین دوره المپیاد جهانی زیستشناسی از تاریخ ۱۵ تا ۲۲ جولای در دانشگاه ساسکاتچوان در حال برگزاری است. از ایران هم چهار دانشآموز با نامهای «الناز طبیبیان»، «بهرام خردمند»، «سید سامان ناظمیان» و «محمد کرمینژاد» در این دوره از مسابقات شرکت کردهاند و مهمان شهر ساسکاتون هستند.
روز شنبه ساعت ۲:۳۰ عصر مراسم اختتامیه این مسابقات در Circle Drive Alliance Church برگزار خواهد شد و حضور برای عموم آزاد است.
به قلم: مریم/td>
ند روز پیش از طریق دوستان خبر دار شدیم که از طریق http://www.glwiz.com میشه شبکههای ماهوارهای ایران را به صورت آنلاین تماشا کرد.
امروز هم از طریق این لینک میشه برنامهی مربوطه را دانلود کرد و بصورت آنلاین برنامههای تلویزیونی ۱۵۰۰ شبکه از ۱۲۰ کشور را تماشا کرد.
اگه آخرین شمارهی نشریهی شیف (۱)دانشگاه رو دیده باشید حتما مطلب ((بررسی یک حمام خون هالیوودی)) (۲) رو هم دیدید و مثل من هم با توجه به سر و صدایی که دور و ور فیلم ۳۰۰ شده توجهتون جلب شده و این مطلب رو خوندید.
نویسندهی مطلب اول از مقبول افتادن و فروش زیاد فیلم شروع می کنه و بعد خلاصهی داستان، و بعدش هم تعریف و تمجید از صحنهپردازی که همهش در یک لابراتوار کامپیوتری تو مونتریال جمع و جور شده و به جز بازیگران اصلی چیزی توش واقعی نیست. بعدشم میپرسه که آیا این روش آیندهی فیلمسازیه که آخر مطلب خودش هم میگه نه.
و اما اصل مطلب:
به مطلب پرشین و ایران که میرسه به واکنش دولت احمدینژاد و نمایندگان مجلس اشاره میکنه. کمی همدردی چاشنی مطلب میکنه و نشون دادن اجدادمون رو به اون شکل و شمایل تا حدی اذیت کننده میدونه. ببینید:
These actions are understandable,considering that the Persians get a pretty raw deal in 300. When they are not being slaughtered en-masse by murderous Spartans, they are being portrayed as savage and warmongering. Persian King Xerxes, who is about three metres tall in the fi lm, goes as far as to call himself a god and ride around on a giant chair carried by about 30 slaves. |
ولی چیزی که آخرش میگه اونیه که کمپانی وارنرز هم گفته. اینکه این فیلم فقط و فقط یه فیلم سرگرم کننده است و نه یک روایت تاریخی که قراره سر کلاس درس مدارس نمایش داده بشه. اهمیت تاریخی دادن به این فیلم نقض غرض ساخت فیلمه.
If the film were trying to depict historical events accurately, then perhaps the Iranian government’s concerns would be valid. But 300 is not primed to be shown in any high-school history classes. Not only is this fi lm a fantastical depiction of historically debated events, it almost ruthlessly pursues this fantasy. For example, among the Persian army’s arsenal is a giant, stitchedup monster with saw-blades for arms. To take issue with this film on the grounds of some deeper agenda or sinister message is to miss the point completely. The film sets out to entertain, and it succeeds.. |
خوب من که با نظر Kurtis Doering نویسنده مطلب موافقم ولی میدونم دوستای زیادی هستن که شدیدا با این استدلالات مخالفن و نظرشون اینه که باید به هر روش مناسبی با القائات این فیلم ضد تاریخی و ضد ایرانی مقابله کرد. به نظر من الان فرصت خیلی خوبی پیش اومده تا این دوستان برای طرح مدعیاتشون نظرات خودشون رو به صورت مستقل یا بهتر از اون به صورت جمعی و از طریق PSA که کلمهی مبارک پرشین رو هم یدک میکشه (البته به نظر من فقط به عنوان وسیلهی انتقال آرای بعضی اعضا و نه صاحبرای یا نمایندهی آرا) به شیف ارسال کنن و فکر میکنم اونا هم از چاپ مطالب ابا نخواهد کرد. این سرراست ترین، آسون ترین و اثرگذارترین روش مقابله برای ایرانیان ساکن ساسکاتون و دانشگاهیان ایرانی دانشگاه ساسکاچوانه که مخالف این فیلمن، اگرچه مسلما از پتیشن امضا کردن سختتره. پس بسمالله!
نوشته: مهرداد
(۱) The Sheaf
(۲) Exploring a Hollywood bloodbath تویی هنر Art رو نگاه کنین، صفحهی B2.
خوب هر چقدر هم مهناز افشار و محمدرضا گلزار خوشگل و حوشتیپ باشن، اینکه تمثال مبارکشون واسه این همه مدت پست آخر وبلاگ بمونه آدم رو خسته میکنه. مدتی هم هست که انگار هیچکی حس و حال آپ کردن نداره. نه از مریم خبری هست و نه از شهرام و ... خوب اینا باعث شد من این پست رو هوا کنم. حالا چه ربطی به PSA عزیز داره نمیدونم. به هر حال من از این بخش مقالات شمس (شامل گفتههای همون شمس معروف مولانای خودمون) خیلی خوشم اومد گفتم شما هم بخونید. راستی واسم جالب بود که یه پسره هندو با هیجان زایدالوصفی دیشب ازم سراغ دیوان حافظ به انگلیسی رو میگرفت و با شور بیحدی از ملای رومی (مولانای بلخی خودمون) حرف میزد. من میدونستم بنگلادشیها با این شاعرامون سر و سری دارن ولی فکر میکردم مال مسلمون بودنشونه. وقتی تعجبم رو دید گفت که برو بابا. کیه که توی شرق باشه و اینا رو نشناسه. به هر حال میگفت از اینترنت میخونه ولی حال کتاب رو بهش نمیده. اگه حافظ انگلیسی دارید التماس دعا داشت.
اینم از مقالات شمس :
اگر چه مسلمانی، بر این قناعت مکن! مسلمان تر و مسلمان تر! هر مسلمان را ملحدی دربایست است، هر ملحدی را مسلمانی.
در مسلمانی چه مزه باشد؟ در کفر مزه باشد. از مسلمان هیچ نشان و راه مسلمانی نیابی، از ملحد راه مسلمانی یابی.
آن چه گفتی ((نهایت مطلوب طالب است،)) از آن عالیتر میبایست گفتن. الا بر نمط سخن ما واقف نیستند، سرگشته شوند.
با این همه چون مرید کامل نشده باشد تا ار هوا ایمن باشد، از نظر شیخ دور بودن او را مصلحت نباشد. زیرا نفس سردی او را در حال، سرد کند. زهر قاتل باشد که اژدهایی دردمد: به هر چه رسد سیاه کند. اما چون کامل شد، بعد از غیبت شیخ او را زیان ندارد.
چون میان مرید و شیخ حجابی شد، آن لیل شد. چون تاریکی درآمد، این ساعت میباید که به جد تسبیح کنی و کوشش کنی در زوال آن پرده و هر چند تاریکی افزون میشود و شیخ بر تو مکروهتر میشود، کوشش خدمت افزون میکنی و غم نخوری و نومید نشوی از دراز شدن ظلمت - که چون تاریکی دراز آید، بعد از آن، روشنایی دراز آید.
کار آن دارد که تاریکیای در آید و حجابی و بیگانگیای که از حال یار بیخبر شود و نفس تصرف کردن گیرد. زیرا در آن محبت و روشنی نمیتوانست دم زدن.
هرجند نفس تاویل کند، تو حویشتن را ابله ساز - که ان اکثر اهل الجنه البله. اغلب دوزخیان از این زیرکانند - از این فیلسوفان، از این دانایان: که آن زیرکی ایشان حجاب ایشان شده. از هر خیالشان، ده خیال میزاید. همجو نسل یاجوج.
گاهی گوید ((راه نیست.)) گاهی گوید ((اگر هست، دور است.))
آری - ره دور است، اما جون میروی، از غایت خوشی، دوری راه نمینماید. گردبرگرد باغ بهشت خارستان است، اما از بوی بهشت که پیشباز میآید و خبر معشوقان به عاشقان میارد، آن خارستان خوش میشود. و گرد بر گرد خارستان دوزخ، همه ره گل و ریحان است و اما بوی دورخ پیش میاید، آن ره خوش ناخوش مینماید.
اگر تفسیر خوشی این راه بگوییم، بر نتابد.
مهرداد
دوست عزیرمون منوچهر یک سریال خوب ایرانی و یک لینک در ارتباط با افراد سرشناس ایرانی رو معرفی کردند:
Hi buddy
Recently, Iran Tv are showing a nice serial with the name of NARGES which is very advisable and can be seen by this internet address as well. pleas let all student know about it and I guess they can have fun with it. All could be found here.
http://www.begim.com/ZahraMovies/
enjoy it
take care
Manouchehr
Hi buddy
Here is some famous picture from our countrymate who have been great in
worldwide.
http://www.parvaz.net/iranian/iranian.htm
see you